فصل 3: تولید کل، قیمت‌ها و رشد اقتصادی


مقدمه: نبض اقتصاد در دستان شما

(اعداد دروغ نمی‌گویند؛ اگر زبانشان را بلد باشی)

به دنیای شگفت‌انگیز اقتصاد کلان خوش آمدید! تا به حال از خود پرسیده‌اید که چگونه سلامت یک کشور را می‌سنجند؟ چگونه می‌فهمیم اقتصادی در حال رشد است یا در رکود فرو می‌رود؟ چرا قیمت‌ها بالا و پایین می‌روند و این تغییرات چه تأثیری بر جیب من و شما دارد؟

این فصل، کلید ورود شما به اتاق فرمان اقتصاد یک کشور است. ما در اینجا یاد می‌گیریم که چگونه مفاهیم به ظاهر پیچیده‌ای مانند “تولید ناخالص داخلی” (GDP) را نه تنها درک کنیم، بلکه آن را مانند یک تحلیلگر حرفه‌ای کالبدشکافی کنیم. ما زبان اعداد را خواهیم آموخت تا بتوانیم نبض اقتصاد را حس کنیم، داستان رشد و رکود را از دل آمارها بیرون بکشیم و بفهمیم سیاست‌های دولت‌ها چگونه بر زندگی روزمره ما اثر می‌گذارد. این فصل فقط مجموعه‌ای از تعاریف و فرمول‌ها نیست؛ بلکه یک جعبه ابزار قدرتمند برای فهم دنیای پیرامون و تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه‌تر در عرصه مالی و سرمایه‌گذاری است. پس کمربندها را ببندید که سفری هیجان‌انگیز در پیش است!

————————————————————————————————

بخش اول: اندازه‌گیری فعالیت اقتصادی

در این بخش، با مهم‌ترین شاخص سنجش اقتصاد، یعنی تولید ناخالص داخلی (GDP)، آشنا می‌شویم و یاد می‌گیریم چگونه آن را از دو دیدگاه متفاوت محاسبه کنیم.

۱.۱. تولید ناخالص داخلی (GDP) چیست؟

تولید ناخالص داخلی (Gross Domestic Product – GDP) به زبان ساده، ارزش بازاری کل کالاها و خدمات نهایی است که در یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال یا یک فصل) در داخل مرزهای یک کشور تولید می‌شود.

بیایید این تعریف را کلمه به کلمه باز کنیم:

  • ارزش بازاری (Market Value): برای جمع زدن سیب و پرتقال (و خودرو و خدمات پزشکی!)، باید از یک واحد مشترک استفاده کنیم و آن واحد، «پول» است. ما ارزش هر کالا و خدمت را با قیمت بازار آن می‌سنجیم.
  • کالاها و خدمات نهایی (Final Goods and Services): نکته کلیدی اینجاست! ما فقط محصول نهایی را حساب می‌کنیم، نه قطعات تشکیل‌دهنده آن را. مثلاً ارزش یک خودروی کامل در GDP محاسبه می‌شود، اما ارزش تک‌تک لاستیک‌ها، موتور یا تراشه‌هایی که برای ساخت آن به کار رفته‌اند، به صورت جداگانه حساب نمی‌شوند، زیرا ارزش آن‌ها در قیمت نهایی خودرو لحاظ شده است. این کار از (شمارش مضاعف) جلوگیری می‌کند.
  • تولید شده (Produced): فقط کالاها و خدمات تازه تولید شده در دوره زمانی مورد نظر محاسبه می‌شوند. فروش یک خانه دست دوم یا یک خودروی کارکرده که سال گذشته تولید شده، در GDP امسال نمی‌آید.
  • در داخل مرزهای یک کشور (Within a Country): GDP به جغرافیای تولید اهمیت می‌دهد، نه به ملیت تولیدکننده. تولید یک کارخانه ژاپنی در ایران، جزئی از GDP ایران است، اما تولید یک کارخانه ایرانی در آلمان، جزئی از GDP آلمان محسوب می‌شود.
  • در یک دوره زمانی مشخص (Within a Certain Time Period): GDP یک متغیر “جریانی” است، یعنی در یک بازه زمانی (مثلاً سال ۱۴۰۲) اندازه‌گیری می‌شود، نه در یک نقطه از زمان.

چه چیزهایی در GDP محاسبه نمی‌شوند؟

  • معاملات کالاهای دست دوم: چون در دوره‌های قبل تولید شده‌اند.
  • پرداخت‌های انتقالی دولت: مواردی مانند یارانه بیکاری، بازنشستگی یا کمک‌های رفاهی، انتقال درآمد هستند نه تولید.
  • فعالیت‌های غیرقانونی یا ثبت نشده: مانند اقتصاد زیرزمینی.
  • کارهای بدون دستمزد: مانند ارزش خانه‌داری یا تعمیرات شخصی منزل.

——————————-

۱.۲. روش‌های محاسبه GDP

دو مسیر اصلی برای رسیدن به عدد جادویی GDP وجود دارد که در تئوری باید به یک جواب یکسان برسند:

الف) روش مخارج (Expenditure Approach):

در این روش، ما تمام هزینه‌هایی که برای خرید تولیدات نهایی در اقتصاد انجام شده را با هم جمع می‌زنیم. این مثل آن است که ببینیم پول‌ها کجا خرج شده‌اند.

اجزای این فرمول عبارتند از:

  • C (Consumption): مخارج مصرفی خانوارها: بزرگترین بخش GDP در اکثر کشورها. شامل همه خریدهای ما از کالا (مثل غذا و لباس) و خدمات (مثل آرایشگاه و مشاوره) است.
  • I (Investment): مخارج سرمایه‌گذاری: این بخش شامل خرید کالاهای سرمایه‌ای توسط کسب‌وکارها (مثل ماشین‌آلات و تجهیزات)، ساخت‌وساز (مسکونی و غیرمسکونی) و تغییر در موجودی انبار شرکت‌ها می‌شود. هشدار: خرید سهام و اوراق قرضه سرمایه‌گذاری مالی است، نه سرمایه‌گذاری اقتصادی و در GDP محاسبه نمی‌شود.
  • G (Government Spending): مخارج دولت: شامل تمام خریدهای دولت از کالاها و خدمات (مثل ساخت مدرسه، حقوق معلمان و کارمندان دولت، و هزینه‌های دفاعی) است. پرداخت‌های انتقالی در این بخش نیستند.
  • (X – M) (Net Exports): خالص صادرات: تفاوت بین ارزش صادرات (X) و واردات (M) کشور. صادرات (فروش کالا و خدمات ما به خارجی‌ها) به GDP اضافه می‌شود و واردات (خرید ما از خارجی‌ها) از آن کم می‌شود، زیرا این کالاها در خارج تولید شده‌اند.

ب) روش درآمدی (Income Approach):

در این روش، ما تمام درآمدهایی که در فرآیند تولید به عوامل تولید (نیروی کار، سرمایه و…) پرداخت شده را با هم جمع می‌زنیم. منطق این است که هزینه یک نفر، درآمد شخص دیگری است.

ذخیره مصرف سرمایه Capital consumption allowance: مبلغی که باید برای حفظ بهره‌وری سرمایه فیزیکی از یک دوره به دوره بعد دوباره سرمایه‌گذاری شود.

اختلاف آماری Statical discrepancy: تعدیلی برای تفاوت بین تولید ناخالص داخلی اندازه‌گیری شده تحت رویکرد درآمد و رویکرد هزینه است زیرا آنها از داده‌های متفاوتی استفاده می‌کنند.

اجزای اصلی درآمد ملی (National Income) عبارتند از:

  • جبران خدمات کارکنان (دستمزد و مزایا)
  • سود شرکت‌ها و بنگاه‌های دولتی قبل از کسر مالیات
  • درآمد بهره
  • درآمد خالص کسب‌وکارهای غیرشرکتی (درآمد صاحبان مشاغل)
  • درآمد اجاره
  • مالیات‌های غیرمستقیم تجاری منهای یارانه‌ها

——————————-

۱.۳. GDP اسمی در مقابل GDP واقعی: تورم را حذف کن!

یک مشکل بزرگ در مقایسه GDP در سال‌های مختلف وجود دارد: تورم. اگر GDP یک کشور ۱۰٪ رشد کند، آیا واقعاً تولیداتش ۱۰٪ بیشتر شده یا فقط قیمت‌ها ۱۰٪ بالا رفته‌اند؟

  • GDP اسمی (Nominal GDP): تولیدات را با قیمت‌های جاری همان سال محاسبه می‌کند. این معیار هم رشد واقعی تولید و هم اثر تورم را با هم نشان می‌دهد.

(جمع حاصل‌ضرب قیمت جاری هر کالا در مقدار تولید شده آن کالا)

  • GDP واقعی (Real GDP): برای حل مشکل تورم، تولیدات سال جاری را با قیمت‌های یک سال پایه ثابت ارزش‌گذاری می‌کند. این معیار اثر تغییر قیمت‌ها را حذف کرده و فقط رشد فیزیکی تولید را نشان می‌دهد. این همان معیاری است که برای سنجش رشد اقتصادی واقعی استفاده می‌شود.

(جمع حاصل‌ضرب قیمت سال پایه هر کالا در مقدار تولید شده آن کالا در سال جاری)

  • شاخص تعدیل‌کننده GDP (GDP Deflator): این شاخص یک معیار برای سنجش سطح عمومی قیمت‌ها و نرخ تورم در کل اقتصاد است. از تقسیم GDP اسمی بر GDP واقعی به دست می‌آید:

نرخ رشد این شاخص، نرخ تورم را نشان می‌دهد. در سال پایه، مقدار این شاخص همیشه ۱۰۰ است.

  • سرانه GDP واقعی (Per-capita Real GDP): برای مقایسه استاندارد زندگی بین کشورها یا در طول زمان، GDP واقعی را بر جمعیت تقسیم می‌کنیم. این شاخص نشان می‌دهد به طور متوسط به ازای هر نفر چقدر تولید صورت گرفته است.

۱.۴. زنجیره درآمد: از GDP تا درآمد قابل تصرف

علاوه بر GDP، مفاهیم درآمدی دیگری نیز وجود دارند که تصویری کامل‌تر از وضعیت اقتصادی خانوارها ارائه می‌دهند:

  • درآمد ملی (National Income): مجموع درآمدهای کسب شده توسط تمام عوامل تولید یک کشور.
  • درآمد شخصی (Personal Income): کل درآمدی که به دست خانوارها می‌رسد (شامل پرداخت‌های انتقالی دولت و قبل از کسر مالیات).
  • درآمد شخصی قابل تصرف (Personal Disposable Income): مهم‌ترین معیار برای خانوارها! این همان درآمد شخصی است که پس از کسر مالیات‌ها باقی می‌ماند و خانوارها می‌توانند آن را خرج (مصرف) یا پس‌انداز کنند.

۱.۵. معادله بنیادی اقتصاد کلان: تراز بین بخش‌ها

یک رابطه بسیار مهم در اقتصاد کلان وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه بخش‌های مختلف اقتصاد با هم در تعادل هستند. با برابر قرار دادن دو رویکرد مخارج و درآمد، به این معادله می‌رسیم:

این فرمول به ما می‌گوید:

پس‌انداز بخش خصوصی (S) در اقتصاد برای سه کار استفاده می‌شود:

  1. سرمایه‌گذاری بخش خصوصی (I)
  2. تأمین مالی کسری بودجه دولت (G – T): اگر دولت بیشتر از درآمدهای مالیاتی‌اش (T) خرج کند (G)، این کسری باید از جایی تأمین شود.
  3. تأمین مالی مازاد تجاری (X – M): اگر یک کشور بیشتر از آنچه وارد می‌کند، صادر کند، مازاد ارزی به دست می‌آورد که به صورت وام به بقیه دنیا داده می‌شود.

این معادله به صورت‌های دیگر نیز قابل تفسیر است، مثلاً:

این یعنی کسری بودجه دولت (G – T) باید از طریق مازاد پس‌انداز خصوصی بر سرمایه‌گذاری (S – I) و/یا کسری تجاری (که با M – X نشان داده می‌شود و به معنای ورود سرمایه خارجی است) تأمین مالی شود. این رابطه به “کسری‌های دوقلو” (Twin Deficits) معروف است، زیرا کسری بودجه دولت اغلب با کسری تجاری همراه است.

————————————————————————————————

بخش دوم: مدل تقاضا و عرضه کل

حالا که می‌دانیم چگونه فعالیت اقتصادی را اندازه‌گیری کنیم، به سراغ مدلی می‌رویم که توضیح می‌دهد چگونه سطح تولید و سطح عمومی قیمت‌ها در کل اقتصاد تعیین می‌شوند. این مدل از دو منحنی اصلی تشکیل شده است: تقاضای کل (AD) و عرضه کل (AS).

۲.۱. منحنی تقاضای کل (Aggregate Demand – AD)

منحنی تقاضای کل (AD) رابطه معکوس بین سطح عمومی قیمت‌ها و مقدار کل تقاضا برای تولیدات داخلی (GDP واقعی) را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، وقتی قیمت‌ها کاهش می‌یابند، مردم، کسب‌وکارها و دولت در مجموع تمایل به خرید بیشتری دارند.

چرا منحنی AD شیب منفی دارد؟ سه دلیل اصلی وجود دارد:

  1. اثر ثروت (Wealth Effect): وقتی سطح قیمت‌ها کاهش می‌یابد، قدرت خرید ثروت اسمی شما (مثلاً پولی که در بانک دارید) افزایش پیدا می‌کند. شما احساس ثروتمندتر بودن می‌کنید و در نتیجه، مصرف خود © را افزایش می‌دهید.
  2. اثر نرخ بهره (Interest Rate Effect): کاهش سطح قیمت‌ها به این معنی است که برای خریدهای روزمره به پول نقد کمتری نیاز دارید. این کاهش تقاضا برای پول، باعث کاهش نرخ بهره می‌شود. نرخ بهره پایین‌تر، وام گرفتن را برای مصرف © و سرمایه‌گذاری (I) ارزان‌تر می‌کند و تقاضای کل را افزایش می‌دهد.
  3. اثر نرخ ارز واقعی (Real Exchange Rate Effect): وقتی سطح قیمت‌های داخلی کاهش می‌یابد (نسبت به قیمت‌ها در سایر کشورها)، کالاهای ما برای خارجی‌ها ارزان‌تر می‌شوند. این امر صادرات (X) را افزایش می‌دهد. همزمان، کالاهای خارجی برای ما گران‌تر به نظر می‌رسند که واردات (M) را کاهش می‌دهد. افزایش خالص صادرات (X-M) نیز تقاضای کل را بالا می‌برد.

عوامل جابجا کننده (Shifters) منحنی AD:

هر عاملی غیر از سطح عمومی قیمت‌ها که بر C، I، G یا (X-M) تأثیر بگذارد، کل منحنی AD را جابجا می‌کند.

  • افزایش تقاضای کل (شیفت به راست):
    • انتظارات خوش‌بینانه: افزایش خوش‌بینی خانوارها و بنگاه‌ها به آینده.
    • افزایش ثروت: مثلاً به دلیل رونق بازار سهام.
    • سیاست مالی انبساطی: افزایش مخارج دولت (G) یا کاهش مالیات‌ها (T).
    • سیاست پولی انبساطی: کاهش نرخ بهره توسط بانک مرکزی که سرمایه‌گذاری و مصرف را تحریک می‌کند.
    • رشد اقتصادی در کشورهای دیگر: که تقاضا برای صادرات ما را افزایش می‌دهد.
    • کاهش ارزش پول ملی: که صادرات را ارزان‌تر و واردات را گران‌تر می‌کند.

۲.۲. منحنی عرضه کل (Aggregate Supply – AS)

منحنی عرضه کل (AS) رابطه بین سطح عمومی قیمت‌ها و مقدار کل تولیدی که بنگاه‌ها مایل به عرضه آن هستند را نشان می‌دهد. رفتار این منحنی در کوتاه‌مدت و بلندمدت متفاوت است.

الف) عرضه کل بلندمدت (Long-Run Aggregate Supply – LRAS):

در بلندمدت، اقتصاد در سطح تولید بالقوه (Potential GDP) خود عمل می‌کند. این سطح از تولید به قیمت‌ها بستگی ندارد و تنها به مقدار و کیفیت عوامل تولید وابسته است:

  • موجودی سرمایه فیزیکی و انسانی
  • عرضه نیروی کار
  • منابع طبیعی
  • تکنولوژی

از آنجا که در بلندمدت، تمام قیمت‌ها (از جمله دستمزدها) کاملاً انعطاف‌پذیر هستند و خود را با تغییرات سطح عمومی قیمت‌ها تطبیق می‌دهند، سودآوری واقعی تولید تحت تأثیر سطح قیمت‌ها قرار نمی‌گیرد. به همین دلیل، منحنی LRAS یک خط عمودی است.

عوامل جابجا کننده LRAS: هر عاملی که پتانسیل تولیدی اقتصاد را تغییر دهد، این منحنی را جابجا می‌کند (مثلاً افزایش سرمایه‌گذاری، بهبود آموزش، یا یک نوآوری تکنولوژیک).

ب) عرضه کل کوتاه‌مدت (Short-Run Aggregate Supply – SRAS):

در کوتاه‌مدت، حداقل برخی از هزینه‌های تولید، به ویژه دستمزدهای اسمی، “چسبنده” هستند و به سرعت با تغییرات قیمت‌ها تنظیم نمی‌شوند.

چرا منحنی SRAS شیب مثبت دارد؟

وقتی سطح عمومی قیمت‌ها (قیمت فروش محصولات) افزایش می‌یابد، اما دستمزدها و قیمت سایر نهاده‌ها ثابت می‌مانند، حاشیه سود شرکت‌ها افزایش می‌یابد. این سودآوری بیشتر، آنها را تشویق می‌کند تا تولید خود را افزایش دهند. بنابراین، رابطه مستقیمی بین سطح قیمت‌ها و مقدار عرضه در کوتاه‌مدت وجود دارد.

عوامل جابجا کننده SRAS:

هر عاملی که هزینه تولید را در هر سطح قیمتی تغییر دهد، این منحنی را جابجا می‌کند.

  • کاهش عرضه کل (شیفت به چپ/بالا):
    • افزایش قیمت نهاده‌ها: مانند افزایش قیمت نفت یا دستمزدهای اسمی.
    • انتظارات تورمی بالاتر: کارگران دستمزد بیشتری طلب می‌کنند.
    • افزایش مالیات‌های کسب‌وکار یا کاهش یارانه‌ها.
  • افزایش بهره‌وری (ناشی از تکنولوژی بهتر) منحنی SRAS را به راست/پایین شیفت می‌دهد.

۲.۳. تعادل اقتصاد کلان و چرخه‌های تجاری

تعادل در اقتصاد کلان در محل تلاقی منحنی‌های AD و AS رخ می‌دهد.

  • تعادل بلندمدت: زمانی رخ می‌دهد که منحنی AD و SRAS در نقطه‌ای روی منحنی LRAS یکدیگر را قطع کنند. در این حالت، GDP واقعی برابر با GDP بالقوه است و اقتصاد در وضعیت اشتغال کامل قرار دارد.
  • شکاف‌های اقتصادی (Economic Gaps):

شکاف رکودی (Recessionary Gap): اگر تقاضای کل کاهش یابد (منحنی AD به چپ شیفت کند)، نقطه تعادل جدید در سطحی کمتر از تولید بالقوه خواهد بود. در این حالت، بیکاری بالاتر از نرخ طبیعی و فشار کاهشی بر قیمت‌ها وجود دارد.
شکاف تورمی (Inflationary Gap): اگر تقاضای کل افزایش یابد (منحنی AD به راست شیفت کند)، نقطه تعادل جدید در سطحی بالاتر از تولید بالقوه خواهد بود. اقتصاد بیش از حد “داغ” شده، بیکاری کمتر از نرخ طبیعی و فشار افزایشی بر قیمت‌ها (تورم) وجود دارد.
رکود تورمی (Stagflation): این بدترین سناریوی ممکن است! زمانی رخ می‌دهد که منحنی SRAS به سمت چپ شیفت کند (مثلاً به دلیل شوک نفتی). نتیجه، کاهش تولید (رکود) و افزایش همزمان سطح قیمت‌ها (تورم) است.
————————————————————————————————

بخش سوم: منابع رشد اقتصادی

رشد اقتصادی بلندمدت، یعنی افزایش پایدار در تولید بالقوه (شیفت منحنی LRAS به راست)، کلید بهبود استانداردهای زندگی است. این رشد از کجا می‌آید؟

تابع تولید (Production Function):

این تابع رابطه بین مقدار تولید (Y) و عوامل تولید را نشان می‌دهد:

  • Y: تولید کل (Aggregate Output)
  • L: مقدار نیروی کار (Labor)
  • K: مقدار سرمایه فیزیکی (Capital) مثلا منابع طبیعی
  • A: بهره‌وری کل عوامل (Total Factor Productivity – TFP)

منابع رشد اقتصادی:

رشد پایدار در سرانه GDP واقعی از دو منبع اصلی نشأت می‌گیرد:

  1. انباشت سرمایه (سرمایه فیزیکی و انسانی): فراهم کردن ابزار و ماشین‌آلات بیشتر برای کارگران و ارتقای دانش و مهارت آن‌ها، بهره‌وری را افزایش می‌دهد. اما این رشد به دلیل “بازدهی نهایی نزولی سرمایه” محدود است.
  2. پیشرفت تکنولوژی (رشد در TFP): این مهم‌ترین عامل رشد بلندمدت است. تکنولوژی به ما امکان می‌دهد تا با همان مقدار نیروی کار و سرمایه، تولید بیشتری داشته باشیم. این “دستور پخت” اقتصاد را بهتر می‌کند و برخلاف سرمایه، بازدهی نزولی ندارد.

به طور خلاصه، رشد پایدار در استانداردهای زندگی نیازمند رشد پایدار در تکنولوژی و بهره‌وری است.

————————————————————————————–———————————————————————–

جمع‌بندی کلی فصل

در این فصل، ما سفری جامع به قلب اقتصاد کلان داشتیم. آموختیم که تولید ناخالص داخلی (GDP) سنگ بنای اندازه‌گیری سلامت اقتصاد است و می‌توان آن را از مسیر مخارج یا درآمد محاسبه کرد. دریافتیم که برای دیدن تصویر واقعی رشد، باید با استفاده از GDP واقعی، غبار تورم را از چهره آمارها بزداییم.

سپس با ابزار قدرتمend مدل تقاضا و عرضه کل (AD-AS)، پویایی‌های اقتصاد را تحلیل کردیم. فهمیدیم که چگونه سیاست‌های دولت، انتظارات مردم و شوک‌های خارجی می‌توانند اقتصاد را از تعادل خارج کرده و به سمت شکاف‌های رکودی یا تورمی سوق دهند. در نهایت، به مهم‌ترین سوال اقتصاد پرداختیم: چه چیزی باعث رشد بلندمدت و بهبود پایدار رفاه می‌شود؟ و دیدیم که پاسخ نهایی در بهره‌وری و نوآوری تکنولوژیک نهفته است.

اکنون شما ابزارهای لازم برای تحلیل تیترهای خبری اقتصادی، درک گزارش‌های مالی، و فهم عمیق‌تری از نیروهایی که دنیای ما را شکل می‌دهند، در اختیار دارید.

————————————————————————————————

گام بعدی: آماده برای درک نوسانات!

اکنون که با مفاهیم اصلی تولید کل، سطح قیمت‌ها و رشد آشنا شده‌اید، آماده‌اید تا یک قدم عمیق‌تر بروید و به بررسی الگوهای تکرارشونده رونق و رکود در اقتصاد بپردازید. این نوسانات که به عنوان “چرخه‌های تجاری” شناخته می‌شوند، قلب تپنده اقتصادهای مدرن هستند.

در مبحث بعدی، «درک چرخه‌های تجاری» (Understanding Business Cycles)، ما به این سوالات پاسخ خواهیم داد:

  • یک چرخه تجاری دقیقاً چیست و چه فازهایی (رونق، اوج، رکود، دره) دارد؟
  • چرا اقتصادها به طور طبیعی دچار این نوسانات می‌شوند؟
  • نظریه‌های مختلف در مورد علل این چرخه‌ها چه می‌گویند؟
  • این چرخه‌ها چه تأثیری بر بیکاری، تورم و بازارهای مالی دارند؟

این مبحث به شما کمک می‌کند تا نوسانات کوتاه‌مدت اقتصاد را بهتر پیش‌بینی و تحلیل کنید و درک خود را از اقتصاد کلان به سطح بالاتری برسانید. مطالعه آن را از دست ندهید

————————————————————————————————

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *